-
هنگامه هشیاری
جمعه 10 بهمن 1399 17:31
هنگامه هشیاری ابرهای مغموم گرفته دیده امید، لابه های پیوسته بر فرش آلوده به خونابه اذکار، حنجره های خراشیده به تکرار استغفار و پیچکهای قد کشیده تا سراب فانوسهای دور که بر ضریح رمالها، مسحور، دخیل شعله می بندند. نه شاخه های ترسان ابرهای تیره میدرند نه دانه های تسبیح شب تابهای شام تارند و نه هیچ اشکی التیام دردهای خاک...
-
خاطرات یک زن ایرانی -بخش دوم
چهارشنبه 17 دی 1399 06:03
ایستگاه قطار خیره به عقربه های ساعت.. کی میرسد آغاز فصل گسستن.....؟؟؟ خطوط ممتد کوچ در هیاهوی مهاجران، ناگریز از تجسم وصالی ست که حزن سنگین سفر را به زیر کفشهای انتظار لگدمال میکند. ایستاده ام. در نقطه آغاز که روزی پایان بود. در تشویش افکار متلاطم و لجوج. طنین دلنواز قطار در پیچهای مه آلود نزدیک، فریاد میشود. درب هایی...
-
خاطرات یک زن ایرانی -بخش اول
سهشنبه 16 دی 1399 06:43
تولد یک زن حجم آفتابی دیگر بر شانه صبح یخ زده ام سنگینی می کند. باز هم مشق هرروزه زندگی با یک سمفونی از بتهوون یا باخ ... کتری آب که سوت میکشد چرتم را پاره میکند. چه خواب می دیدم؟ که می داند؟ شاید آغاز فصلی نو .... میز صبحانه با گلدانی از گلهای خشکیده، همچون من مات و غرق در سکوت.... و پچ پچ های عاشقانه ات در اتاق...
-
نوید بهار
سهشنبه 16 دی 1399 05:55
نوید بهار آسمان را هراسی نیست از ظلمتی که مغضوب هزاران تیر ستاره میشود، و نه جنگل را پروایی از غریو پوشالی تبر که بر تن سترگ درخت، مغلوب زنگار میشود. بساط سست زمستان برچیدنی ست با هر جوانه ای که نوید بهار میدهد این زمین بخواب رفته از طلسم انجماد با بوسه بذر سپیده بیدار میشود. نیلوفر خلعت بری- 04 ژانویه 2021
-
دلتنگی های دخترانه
پنجشنبه 11 دی 1399 11:27
گناه زن چه بود؟؟؟ از آن روز که رقص گیسوانمان در موسیقی باد حرام شد از آن روز که پیکرمان رنگ آفتاب بخود ندید از آن روزها که تیغ بر سرخی لبانمان کشیدند از آن روز که محکوم شدیم به کنج عزلت و خانه نشینی ملاک عفافمان شد. از آن روز که شادی گناه بود و غم روزمرگی مان. از آن روز که نگاه مرد، شد گناه زن. از آن روز که برچسب قبح...